اميرعلياميرعلي، تا این لحظه: 17 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره

اميرعلي عزيز مامان و بابا

روز معلم

دیروز با بابا مهدی و امیرعلی جان رفتیم بازار برای خاله های مهد امیر علی کادو بخریم .شب که داشتم کادوها را می پیچیدم امیرجان کنارم نشسته بود و دائم می پرسید این مال کیه ؟این مال کیه ؟ با اینکه همه را مثل هم خریده بودم ولی طفلک فکر می کرد ترتیب داره نمی خواست اشتباه بشه بهش فهموندم که روی کادوها اسم خاله ها هست و تازه نوشتم که از طرف امیرعلی جان هستش .خیالش راحت شد و گفت پس بهشون بگو من تنهایی رفتم خریدم شما بامن نبودین،گفتم چشم .بچم می خواد بگه خیلی بزرگ شده و از پس کارها برمیاد و خودش به تنهایی میتونه کارهاشو انجام بده.الهی فدای پسر قشنگم بشم . ...
12 ارديبهشت 1391

بدون عنوان

  پسر گلم ٣ روز و ٣ شب تب شدید داشت . شبها تبش ٤٠ درجه بود. از ترس اینکه خدای نکرده دچار تشنج بشه تا صبح بالای سرش بیدار بودم.پاشویه می کردمش ،ایت الکرسی می خواندم و هر٤ ساعت استامینوفن .این سه روز راهم مرخصی گرفتم تا اینکه بالاخره خدا را شکر حالش خوب شد .طفلکی از شدت تب همش هذیون می گفت .قربونش بشم دردوبلات به جونم عزیز دلم. ...
1 ارديبهشت 1391

نوروز 91

امسال عید به بندر عباس و جزیره قشم رفتیم .هوا واقعا عالی بود،هم به ما خوش گذشت و هم به امیر علی جان.کنار دریا کلی اب بازی کرد .اونقدر بهش خوش گذشته بود که دلش نمی خواست برگرده .اگه بهش بگیم کجابریم ؟می گه قشم . ...
16 فروردين 1391
1